وبلاگ جامع
وبلاگی جامع برای همه
پيكها و نامه هاعلاوه بر شبكه ارتباطى وكالت، امام از طريق اعزام پيكها نيز با شيعيان و پيروان خود ارتباط برقرار مىساخت و از اين رهگذر مشكلات آنان را برطرف مىكرد. در اين زمينه، به عنوان نمونه، مىتوان از فعاليتهاى «ابوالأديان»، يكى از نزديكترين ياران امام ياد كرد(46). او نامهها و پيامهاى امام را به پيروان آن حضرت مىرساند، و متقابلاً نامهها، و سؤالها، مشكلات، خمس و ديگر وجوه ارسالى شيعيان را دريافت نموده و در سامرّأ به محضرامام عسكرى مىرساند. آخرين مأموريت او را كه در روزهاى آخر حيات امام عسكرى رخ داد، در بخش جريان شهادت آن حضرت توضيح خواهيم داد/ گذشته از پيكها، امام از طريق مكاتبه نيز باشيعيان ارتباط برقرار مىساخت و از اين رهگذر آنان را زير چتر هدايت خويش قرار مىداد. نامهاى كه امام به «ابن بابويه» نوشته - و در بخش تقويت و توجيه سياسى عناصر مهم شيعه از آن ياد خواهيم كرد - نمونهاى از اين نامهها است(47). از اين گذشته، امام دو نامه به شيعيان قم و آبه (آوه) نوشته است كه متن آنها در كتابهاى ما مضبوط است(48). نامههاى ديكرى نيز به مناسبتهاى ديگر از امام در دست است(49) بر اساس روايتى، امام عسكرى بامداد روز هشتم ربيع الأول سال 260 ه'، اندكى پيش از رحلت، نامههاى فراوانى به مردم مدينه نوشت(50)
3 - فعاليتهاى سرّى سياسىامام عسكرى - عليه السلام - بررغم تمامى محدوديتهاى و كنترلهايى كه از طرف دستگاه خلافت به عمل مىآمد، يك سلسله فعاليتهاى سرّى سياسى را رهبرى مىكرد كه با گزينش شيوههاى بسيار ظريف پنهانگارى، از چشم بيدار و مراقب جاسوسان دربار، بدور مىماند. در اين زمينه نمونههاى فراوانى به چشم مىخورد كه ذيلاً دو مورد آن را از نظر خونندگان محترم مىگذرانيم: 1 - «عثمان بن سعيد عَمرى» كه از نزديكترين و صميمىترين ياران امام بود(51)،زير پوشش روغن فروشى فعاليت مىكرد. شيعيان و پيروان حضرت عسكرى - عليه السلام - اموال و وجوهى را كه مىخواستند به امام تحويل دهند، به او مىرساندند و او آنها را در ظرفها و مشكهاى روغن قرار داده و به حضور امام مىرساند(52)/ 2 - «داود بن اسود»، خدمتگزار امام كه مأمور هيزم كشى و گرم كردن حمام خانه حضرت عسكرى بود، مىگويد: اين چوب را بگير و نزد «عثمان بن سعيد» ببر و به او بده. من چوب را گرفته روانه شدم. در راه به يك نفر سقّا برخوردم. قاطر او راه مرا بست. سقا از من خواست حيوان را كنار بزنم. من چوب را بلند كردم وبه قاطر زدم. چوب شكست و من وقتى محل شكستگى آن را نگاه كردم، چشمم به نامه هايى افتاد كه در داخل چوب بوده است! بسرعت چوب را زير بغل گرفته و برگشتم و سقا مرا به باد فحش و ناسزا گرفت/// وقتى به در خانه امام رسيدم، «عيسى» خدمتگزار امام كنار در به استقبالم آمد و گفت: آقا و سرورت مىگويد: چرا قاطر را زدى و چوب را شكستى؟ گفتم: نمىدانستم داخل چوب چيست؟ امام فرمود: چرا كارى مىكنى كه مجبور به عذر خواهى شوى؟ مبادا بعد از اين چنين كارى كنى، اگر شنيدى كسى به ما ناسزا (هم) مىگويد، راه خود را بگير و برو و با او مشاجره نكن. ما، در شهر بد و ديار بدى به سر مىبريم، تو فقط كار خود را بكن و بدان گزارش كارهايت به ما مىرسد(53)/ اين قضيه نشان مىدهد كه امام، اسناد، نامهها و نوشته هايى را كه سرّى بوده، در ميان چوب، جاسازى كرده و براى «عثمان بن سعيد» كه شخص بسيار مورد اعتماد و رازدارى بوده، فرستاده بوده و اين كار را به عهده مأمور حمام كه كارش هيزم آوردن و چوب شكستن و امثال اينها بوده - و طبعاً سؤ ظن كسى را جلب نمىكرده واگذار كرده بوده است، ولى بر اثر بى احتياطى او، نزديك بوده اين راز فاش شود!
4 - حمايت و پشتيبانى مالى از شيعيانيكى ديگر از موضعگيريهاى امام عسكرى - عليه السلام - حمايت و پشتيبانى مالى از شيعيان، بويژه از ياران خاص و نزديك آن حضرت، بود. با يك مطالعه در زندگانى آن حضرت، اين مطلب به خوبى آشكار مىشود كه گاهى برخى از ياران امام، از تنگناى مالى، در محضر امام شكوه مىكردند و حضرت، گرفتارى مالى آنان را برطرف مىساخت و گاه حتى پيش از آنكه اظهار كنند، امام مشكل آنان را برطرف مىكرد. اين اقدام امام مانع از آن مىشد كه آنان زير فشار مالى، جذب دستگاه حكومت عباسى شوند. در اين زمينه مىتوان براى نمونه چند مورد زير را ياد كرد: 1 - «ابو هاشم جعفرى»(54) مىگويد: از نظر مالى در مضيقه بودم. خواستم وضع خود را طى نامهاى به امامعسكرى - عليه السلام - بنويسم، ولى خجالت كشيدم و صرفنظر كردم. وقتى كه وارد منزل شدم، امام صد دينار براى من فرستاد و طى نامهاى نوشت: هر وقت احتياج داشتى، خجالت نكش، و پروا مكن، و از ما بخواه كه بخواست خغا به مقصود خود مىرسى(55)/ 2 - «على بن زيد علوى» مىگويد: امام عسكرى - عليه السلام - مبلغى پول به من داد و فرمود: با اين پول كنيزى بخر، زيرا كنيز تو مرده است. وقتى كه به منزل برگشتم، ديدم كنيز مرده است!(56) 3 - «ابو هاشم جعفرى» مىگويد: نياز مالى خود را به اطلاع امام رساندم، امام كيسهاى حاوى پانصد دينار به من داد و فرمود: ابو هاشم! اين را بگير و اگر كم است عذر ما را بپذير!(57) 4 - «ابو طاهر بن بلال» يك سال به حج مشرف شد و در مراسم حج مشاهده كرد كه «على بن جعفر»(58) مبالغ هنگفتى انفاق كرد. وقتى كه از حج بازگشت، جريان را به امام گزارش كرد. امام در پاسخ نوشت: «قبلاً دستور داده بوديم صد هزار دينار به وى بدهند، سپس مجدداً بالغ بر همين مبلغ براى او حواله كرديم ولى او براى رعايت حال ما نپذيرفت». بعد از اين جريان «على بن جعفر» به حضور امام شرفياب شد، به دستور حضرت سى هزار دينار به وى پرداخت گرديد.(59) اين روايت نشان مىدهد كه «على بن جعفر» مبالغ درشتى در حجاز توزيع مىكرده است، و اگر چه مورد مصرف آنها در روايت معين نشده ولى حجم بزرگ پولها نشان مىدهد كه اين، يك برنامه وسيع و طراحى شده بوده و طبعاً شيعيان نيازمند وشخصيتهاى بزرگ و مبارز شيعه از آن برخوردار مىشدهاند و اين برنامه با آگاهى و هدايت و حمايت مالى امام اجرا مىشده است/ البته پرداخبت چنين مبلغهايى با توجه به محدوديت امام، نبايد موجب ترديد يا انكار گردد زيرا بررغم آنكه فعاليتهاى اجتماعى و سياسى امام بشدّت تحت كنترل حكومت عباسى بود، رقمهاى قابل توجهى از شيعيان مناطق مختلف، توسط نمايندگان امام به آن حضرت مىرسيد. مثلاً تاريخ مىگويد: شخصى از «جرجان» به محضر امام رسيد و اموالى را كه شيعيان آن منطقه فرستاده بودند به پيشكار امام به نام«مبارك» تسليم كرد(60)، يا شخصى كه از جبل (قسمتهاى كوهستانى ايران تا قزوين و همدان) با راهنمايى يك نفر علوى به حضور امام رسيده بود، چهار هزار دينار به امام تقديم كرد(61)، يا چنانكه قبلاً گفتيم، نماينده امام در قم (احمد بن اسحق) صد و شصت كيسه طلا نقره كه از شيعيان آن شهر تحويل گرفته بود، به امام تسليم كرد(62). غير از اينها اموال و وجوه قابل توجهى نيز توسط نمايندگان امام عسكرى - عليه السلام - جمع آورى شده بود كه تحويل آنها تا زمان شهادت حضرت به تأخير افتاد و طبعاً به پيشگاه حضرت ولى عصر تقديم شد كه مىتوان به عنوان نمونه از اموال فراوانى ياد كرد كه در اختيار «ابراهيم بن مهزيار» بوده و پس از مرگ او پسرش «محمد» به نماينده امام عصر تحويل داد(63)/ همچنين مىتوان از هفتصد دينارى كه نزد يكى از اهالى جبل بوده(64)، و نيز از پانصد دينارى كه در اختيار يكى ديگر از شيعيان بنام «عمران همدان» بوده(65)، نام برد/
5 - تقويت و توجيه سياسى رجال و عناصر مهمّ شيعهاز جالبترين فعاليتهاى سياسى امام عسكرى - عليه السلام - تقويت و توجيه سياسى رجال مهم شيعه در برابر فشارها و سختيهاى مبارزات سياسى، در جهت حمايت از آرمانهاى بلند تشيع بود. از آنجا كه شخصيتهاى بزرگ شيعه در فشار بيشترى بودند، امام به تناسب مورد، هر يك از آنان را به نحوى دلگرم و راهنمايى مىكرد و روحيه آنان را بالا مىبرد تا ميزان تحمل و صبر و آگاهى آنان در برابر فشارها، تنگناها و فقر و تنگدستيها فزونى يابد و بتوانند مسئوليت بزرگ اجتماعى و سياسى و وظايف دينى خود را بخوبى انجام دهند. «محمد بن حسن بن ميمون» مىگويد: نامهاى به امام عسكرى - عليه السلام - نوشتم و از فقر و تنگدستى شكوه كردم، ولى بعداً پيش خود گفتم: مگر امام صادق - عليه السلام - نفرموده كه: فقرا با ما بهتر از توانگرى با ديگران است، و كشته شدن با ما بهتر از زنده ماندن با دشمنان ما است. امام در پاسخ نوشت: هرگاه گناهان دوستان ما زياد شود، خداوند آنها را به فقر گرفتار مىكند و گاهى از بسيارى از گناهان آنان در مىگذرد. همچنان كه پيش خود گفتهاى، فقر با ما بهتر از توانگرى با ديگران است. ما براى كسانى كه به ما پناهنده شوند، پناهگاهيم، و براى كسانى كه از ما هدايت بجويند، نوريم. ما نگهدار كسانى هستيم كه (براى نجات از گمراهى) به ما متوسل مىشوند. هر كس ما را دوست بدارد، در رتبه بلند (تقرّب به خدا) با ماست، و كسى كه پيرو راه ما نباشد، به سوى آتش خواهد رفت (66). نمونه ديگر در اين زمينه نامهاى كه امام عسكرى - عليه السلام - به «على بن حسين بن بابويه قمى»، يكى از فقهاى بزرگ شيعه، نوشته است. امام در اين نامه پس از ذكر يك سلسله توصيهها و رهنمودهاى لازم، چنين ياد آورى مىكند: صبر كن و منتظر فرج باش كه پيامبر فرموده است: برترين اعمال امت من انتظار فرج است. شيعيان ما پيوسته در غم و اندوه خواهند بود تا فرزندم (امام دوازدهم) ظاهر شود؛ همان كسى كه پيامبر بشارت داده كه زمين را از قسط و عدل پر خواهد ساخت، همچنانكه از ظلم و جور پر شده باشد. اى بزرگمرد و مورد اعتماد و فقيه من! صبر كن و شيعيان مرا به صبر فرمان بده! زمين از آن خداست و هر كسى از بندگانش را كه بخواهد، وارث (حاكم) آن قرار مىدهد. فرجام نيكو، تنها از آنِ پرهيزگاران است. سلام و رحمت خدا و بركات او بر تو و بر همه شيعيان باد! (67)
6 - استفاده گسترده از آگاهى غيبىمىدانيم كه امامان، در پرتو ارتباط با پروردگار جهان، از آگاهى غيبى برخوردار بودند و در مواردى كه اساس حقانيت اسلام يا مصالح عالى امت اسلامى (همچون مشروعيت امامت آنان) در معرض خطر قرار مىگرفت، از اين آگاهى به صورت «ابزار» هدايت استفاده مىكردند. پيشگوييها و گزارشهاى غيبى امامان، بخش مهمى از زندگينامه آنان را تشكيل مىدهد، اما با يك مطالعه در زندگى امام عسكرى چنين به نظر مىرسد كه: آن حضرت بيش از امامان ديگر آگاهى غيبى خود را آشكار مىساخته است. بر اساس تحقيق يكى از دانشمندان معاصر، از كرامات و گزارشهاى غيبى و اقدامات خارق العاده امام عسكرى - عليه السلام -، «قطب راوندى» در كتاب «خرائج» جمعاً چهل مورد، «سيد بحرانى» در «مدينة المعاجز» صد و سى و چهار مورد، «شيخ حر عاملى» در «اثبات الهداة» صد و سى و شش مورد، و «علامه مجلسى» در «بحار الأنوار» هشتاد و يك مورد را ثبت كردهاند (68) و اين، بخوبى روشنگر فزونى بروز كرامات و گزارشهاى غيبى از ناحيه آن حضرت مىباشد. به نظر مىرسد علت اين امر شرائط نامساعد و جوّ پر اختناقى بود كه امام يازدهم و پدرش امام هادى در آن زندگى مىكردند؛ زيرا از وقتى كه امام هادى از سر اجبار به سامّرأ منتقل گرديد - به شرحى كه در سيره آن حضرت گفتيم - بشدّت تحت مراقبت و كنترل بود، ازينرو امكان معرفى فرزندش «حسن» به عموم شيعيان به عنوان امام بعدى وجود نداشت و اصولاً اين كار، حيات او را از ناحيه حكومت وقت در معرض خطر جدى قرار مىداد. به همين جهت كار معرفى امام عسكرى - عليه السلام - به شيعيان و گواه گرفتن آنان در اين باب، در ماههاى پايانى عمر امام هادى - عليه السلام - صورت گرفت، (69) به طورى كه هنگام رحلت آن حضرت هنوز بسيارى از شيعيان ازامامت حضرت «حسن عسكرى» آگاهى نداشتند (70). گويا عامل ديگرى نيز در اين زمينه بى تأثير نبوده و آن اعتقاد گروهى از شيعيان به امامت «محمد بن على»، برادر حضرت عسكرى، در زمان حيات امام هادى بوده است. اين گروه بر اساس همين پندار او را در محضر امام هادى احترام مىكردند، ولى حضرت با اين پندار مبارزه مىكرد و آنان را به امامت فرزندش حسن راهنمايى مىنمود. پس از شهادت حضرت هادى گروهى از خيانتكاران و نادانان، همچون «ابن ماهويه»، اين پندار را دستاويز قرار داده و به اغواى مردم و منحرف ساختن افكار از امامت حضرت عسكرى پرداختند. اين عوامل دست به دست هم داده و موجب شك و ترديد گروهى از شيعيان در امامت آن حضرت در آغاز كار گرديده بود، چنانكه برخى از آنان در صدد آزمايش امام بر مىآمدند (71) و برخى ديگر در اين زمينه با امام مكاتبه مىكردند (72). اين تزلزلها و ترديدها به حدّى بود كه امام در پاسخ گروهى از شيعيان در اين زمينه با آزردگى و رنجش فراوانى نوشت: «هيچ يك از پدرانم، مانند من، گرفتار شك و تزلزل شيعيان در امر امامت نشدهاند...»(73) امام عسكرى براى زدودن زنگار اين شكها و ترديدها، و نيز گاه براى حفظ ياران خود از خطر، و يا دلگرمى آنان، و يا هدايت گمراهان، ناگزير مىشد پردههاى حجاب را كنار زده، از آن سوى جهان ظاهر، خبر دهد، و اين، از مؤثرترين شيوههاى جلب مخالفان و تقويت ايمان شيعيان بود. «ابوهاشم جعفرى» كه قبلاً گفتيم يكى از نزديكترين ياران امام بود، مىگويد: هر وقت به حضور امام عسكرى - عليه السلام - مىرسيدم، برهان و نشانه تازهاى بر امامت او مشاهده مىكردم (74). اينك كه انگيزههاى امام در اين زمينه روشن گرديد، چند نمونه از پيشگوييهاى غيبى امام عسكرى - عليه السلام - را از نظر خوانندگان گرامى مىگذرانيم: 1 - «محمد بن على سمرى» كه يكى از نزديكترين و صميمىترين ياران امام بود، مىگويد: حضرت عسكرى - عليه السلام - طى نامهاى به من نوشت: «فتنهاى براى شما پيش خواهد آمد، آماده باشيد». بعد از سه روز در ميان افراد بنى هاشم اختلافى روى داد. به امام نوشتم: آيا اين همان فتنه است؟ حضرت پاسخ داد: «اين، آن نيست! مواظب باشيد!». چند روز بعد «معتز» كشته شد!(75) 2 - امام حدود بيست روز پيش از قتل «معتزّ» به «اسحاق بن جعفر زبيرى» نوشت: در خانه خود بمان، حادثه مهمى اتفاق خواهد افتاد! وى مىگويد: پس از آنكه «بريحه» كشته شد، به محضر امام نوشتم: حادثهاى كه گفته بوديد، رخ داد، اينك چه كار كنم؟ امام پاسخ داد: حادثهاى كه گفتم، حادثه ديگرى است! طولى نكشيد «معتز» كشته شد! (76) 3 - «محمد بن حمزه سروى» مىگويد: توسط «ابو هاشم جعفرى» كه از نزديكترين ياران حضرت عسكرى - عليه السلام - بود، نامهاى به آن حضرت نوشتم و در خواست كردم دعائى در حق من بكند تا توانگر شوم. امام به خط خود جواب داد: مژده باد بر تو! خداوند به اين زودى تو را بى نياز گردانيد. پسر عموى تو «يحيى بن حمزه» درگذشت و وارثى ندارد، دارايى او كه صد هزار درهم است بزودى به دست تو خواهد رسيد. (77) 4 - «ابو هاشم جعفرى» مىگويد: زندانى بودم. از فشار زندان و سنگينى غل و زنجير به حضرت شكايت كردم. امام در پاسخ نوشت: امروز نماز ظهر را در منزل خود خواهى خواند. طولى نكشيد از زندان خلاص شدم و نماز را در منزل خواندم! (78) 5 - «احمد بن محمد» مىگويد: موقعى كه «مهتدى»، خليفه عباسى، شروع به كشتار «موالى» كرد، طى نامهاى به حضرت عسكرى - عليه السلام - نوشتم: شكر خدا كه خليفه گرفتارى پيدا كرده و فرصت مزاحمت به شما را ندارد، شنيدهام شما را تهديد مىكرده و مىگفته: «بايد اينها را از روى زمين بردارم». امام در پاسخ با خط خود نوشت: عمر او كوتاهتر از آن خواهد بود كه اين تهديها را عملى كند. از امروز بشمار، در روز ششم با خوارى و خفت كشته خواهد شد. شش روز بعد، همان گونه كه امام پيشگويى كرده بود، مهتدى به قتل رسيد. (79) 6 - «جعفر بن محمد قلانسى» مىگويد: برادرم محمد كه همسرش آبستن بود، نامهاى به حضرت عسكرى - عليه السلام - نوشت و خواهش كرد كه حضرت دعا كند زايمان همسرش بى خطر، و نوزاد او پسر باشد. امام در پاسخ نوشت: خداوند فرزند پسر به تو عنايت مىكند، و «محمد» و «عبد الرحمن» دو اسم خوبى هستند. آن زن پسر آنهم دو قلو زاييد، يكى را محمد و ديگرى را عبدالرحمن نانم نهادند (80). 7 - «محمد بن عياش» مىگويد: چند نفر بوديم كه در مورد كرامات امام عسكرى - عليه السلام - با هم گفتگو مىكرديم. فردى ناصبى (دشمن اهل بيت) گفت: من نوشتهاى بدون مركّب براى او مىنويسم، اگر آن را پاسخ داد، مىپذيرم كه او بر حق است. ما مسائل خود را نوشتيم. ناصبى نيز بدون مركّب روى برگهاى مطلب خود را نوشت و آن را با نامهها به خدمت امام فرستاديم. حضرت پاسخ سؤالهاى ما را مرقوم فرمود و روى برگه مربوط به ناصبى، اسم او و اسم پدرش را نوشت!. ناصبى چون آن را ديد از هوش رفت، و چون به هوش آمد، حقانيت حضرت را تصديق كرد و در زمره شيعيان قرار گرفت. (81) 8 - «اسماعيل بن محمد» مىگويد: بر درِ خانه امام عسكرى - عليه السلام - نشستم. وقتى امام بيرون آمد، جلو رفتم و از فقر و نيازمندى خويش شكوه كردم و سوگند خوردم كه حتى يك درهم ندارم! اما فرمود: سوگند ياد مىكنى، درصورتى كه دويست دينار در خاك پنهان كردهاى؟! آنگاه افزود: اين را براى آن نگفتم كه به تو عطائى نكنم، و آنگاه رو به غلام خود كرد و فرمود: آنچه همراه دارى به او بده. غلام صد دينار به من داد. خداى متعال را سپاس گفتم و باز گشتم. حضرت فرمود: مىترسم آن دويست دينار را، در وقتى كه بسيار نيازمند آن هستى، از دست بدهى. من سراغ دينارها رفتم و آنها را در جاى خود يافتم. جايشان را عوض كردم و طورى پنهان ساختم كه هيچ كس مطلع نشود. از اين قضيه مدتى گذشت. به دينارها نيازمند شدم. سراغ آنها رفتم چيزى نيافتم و اين امر بر من بسيار گران آمد. بعداً فهميدم پسرم جاى آنها را يافته و دينارها را برداشته و برده است! در نتيجه چيزى از آنها به دست من نرسيد و همان طور شد كه امام فرموده بود! (82) 9 - شخصى بنام «حلبى» مىگويد: در سامرّأ گرد آمده بوديم و منتظر خروج ابو محمد (امام عسكرى - عليه السلام -) از خانه بوديم تا او را از نزديك ببينيم. در اين هنگام نامهاى از حضرت دريافت كرديم كه در آن نوشته بود: «هشدار كه هيچ كس بر من سلام نكند و كسى با دست، به سوى من اشاره نكند، در غير اين صورت جانتان به خطر خواهد افتاد!» در كنار من جوانى ايستاده بود، به او گفتم: از كجايى؟ گفت: از مدينه. گفتم: اينجا چه مىكنى؟ گفت: درباره امامت «ابو محمد» - عليه السلام - اختلافى پيش آمده است، آمدهام تا او را ببينم و سخنى از او بشنوم يا نشانهاى ببينم تا دلم آرام گيرد، من از نوادگان «ابوذر غِفارى» (83) هستم. در اين هنگام امام حسن - عليه السلام - همراه خادمش بيرون آمد. وقتى كه روبروى ما رسيد، به جوانى كه در كنار من بود، نگريست و فرمود: آيا تو غِفارى هستى؟ جوان پاسخ داد: آرى. امام فرمود: مادرت «حمدويه» چه مىكند؟ چوان پاسخ داد: خوب است. امام پس از اين سخنان كوتاه از كنار ما گذشت. رو به جوان كردم و گفتم: آيا او را قبلاً ديده بودى؟ پاسخ داد: خير. گفتم: آيا همين تو را كافى است؟ گفت: كمتر از اين نيز كافى بود!(84) 10 - جعفر بن محمد مىگويد: امام عسكرى - عليه السلام - در راه حركت مىكرد و ما در ركاب او بوديم. من آرزو داشتم كه داراى فرزندى شوم، در دلم گفتم: اى ابا محمد (عسكرى) آيا من صاحب فرزندى خواهم شد؟ در اين هنگام امام نگاهى به من كرد و با سر اشاره كرد كه: آرى. در دلم گفتم: پسر خواهد شد؟ حضرت با سر اشاره كرد كه: نه! چندى بعد خدا فرزند دخترى به ما داد! (85) 11 - على بن محمد بن زياد مىگويد: نامهاى از طرف حضرت به من رسيد كه: خطرى تو را تهديد مىكند، از خانه خارج نشو. در آن روزها يك گرفتارى براى من پيش آمد كه از آن وحشت كردم، نامهاى به امام نوشتم و پرسيدم كه: اين همان خطر است؟ امام در پاسخ نوشت: خطرى كه گفتيم از اين بدتر خواهد بود. طولى نكشيد بخاطر «جعفر بن محمود» تحت تعقيب قرار گرفتم، و از طرف حكومت براى دستگير كننده من صد هزار درهم جايزه اعلام گرديد! (86) نظرات شما عزیزان: سه شنبه 1 اسفند 1391برچسب:, :: 19:10 :: نويسنده : زاهدی
درباره وبلاگ سلام سلام خیلی خوش اومدین امیدوارم حداقل یه مطلب به دردتون بخوره بیشتر سعی ام تو وبلاگ برای مسایل فرهنگی و مهدویت و آخر الزمان هست اما روی برخی مسایل دیگه هم کار میکنم در هر صورت امیدوارم با نظرات خودتون منو از کمبود ها با خبر کنید تا رفع کنم و بهتر در خدمت باشم آخرین مطالب پيوندها نويسندگان |
||
![]() |